pv آپارات تلگرام اينستا حمايت تماس

کد اخبار


اسلاید شو


تعمیرات جعفری
( 09376346507 پشتیبان آنلاین با پیامک)

داستان کوتاه انگلیسی2

(((داستان کوتاه انگلیسی)))



آنجلا و تام می نشینند.

Angela and Tom sit.

تام یک کیف بزرگ می آورد.

Tom brings a big bag.

آنجلا یک کیف کوچک می آورد.

Angela brings a small bag.

تام یک کلاه سیاه می آورد.

Tom brings a black hat.

آنجلا یک کلاه صورتی می آورد.

Angela brings a pink hat.

تام یک نقشه قدیمی می آورد.

Tom brings an old map.

آنجلا یک نقشه بزرگ می آورد.

Angela brings a big map.

تام یک تور می آورد.

Tom brings a net.

آنجلا یک تور بزرگ می آورد.

Angela brings a big net.

آنجلا و تام چیزهای زیادی می آورند.

Angela and Tom bring many things.

تام یک پارچ می آورد.

Tom brings a jug.

آنجلا (تعدادی) لیوان می آورد.

Angela brings mugs.

تام و آنجلا (چیزی) می نوشند.

Tom and Angela drink.

www.vwork.lxb.ir

@vwork

[ یک شنبه 31 / 1 / 1397برچسب:داستان,کوتاه,انگلیسی2, ] [ 5:44 PM ] [ vwork ]
[ ]

داستان کوتاه انگلیسی آسمان 3

(((داستان کوتاه انگلیسی)))


آسمان، آسمان، آسمان.

Sky, sky, sky.

آنجلا و تام پرواز می کنند.

Angela and Tom fly

آنجلا و تام در یک (هوپیمای) جت پرواز می کنند.

Angela and Tom fly in a jet.

آنجلا و تام به تگزاس سفر می کنند.

Angela and Tom travel to Texas.

آنجلا و تام یک نقشه در دست دارند.

Angela and Tom hold a map.

آنجا و تام سعی می کنند تگزاس را بر روی نقشه پیدا کنند.

Angela and Tom try to spot Texas on the map

آنجلا و تام آواز می خوانند:

Angela and Tom sing

“تگزاس، تگزاس، تگزاس! بدون توقف تا تگزاس

“Texas, Texas, Texas! No stops to Texas!”

www.vwork.lxb.ir

@vwork

[ یک شنبه 31 / 1 / 1397برچسب:داستان,کوتاه,انگلیسی,وی ورک, ] [ 5:30 PM ] [ vwork ]
[ ]

داستان کوتاه انگلیسی بزغاله1

the goat and the goatherd


بزوچوپان

A goatherd had sought to bring back a stray to his flock.

.یک چوپان می خواست بزچموشی را به گله برگرداند

he whistled and sounded his horn in vain, the strangler paid no attention to the summons.

اوسوت میزدومرتب درشیپورش می دمیدولی بزتوجهی به این صداهانمی کرد.

at least the goatherd threw a stone , and breaking it's horn beggedthe goat not to tell his master.

بالاخره چوپان سنگی پرتاب کردوشاخ بزراشکست وازاوخواهشکرد که این موضوع رابه ارباب نگوید.

the goat replied, why, you silly fellow, the horn will speak though I be silent

بزدرجواب گفت:آدم احمق اگر من هم ساکت بمانم شاخ شکسته خودسخن میگوید.

WWW.VWORK.LXB.IR

VWORK@

[ جمعه 29 / 1 / 1397برچسب:داستان,کوتاه,انگلیسی, ] [ 2:9 PM ] [ vwork ]
[ ]
صفحه بعد هر گونه سواستفاده از محتواي اين سايت پيگيرد قانوني خواهد داشت ! تمام حقوق اين سايت براي وي ورک محفوظ است !